اندیشه 2
قسمت2
بسمه تعالی
دیدگاه اسلام درباب سکولاریسم:
عدهای از مسلمانان طرفدار سکولاریسم که دین را تنها در عرصه مسایل فردی خلاصه میکنند آنان بر این باورند که اگر دین در عرصه سیاست دخالت کند از قداست آن کم میشود و از آموزههای اسلامی فاصله میگیرد در حالی که قرآن دین را با فرمانروایی و تدبیر سیاسی جامعه سازگار میداند بطوری که قرآن بیان میکند: ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و با آنان ملکی بزرگ بخشیدیم.
لیبرالیسم:
لیبرالیسم به معنای آزادی خواهی و آزادی منشی است که از واژه لیبرال به معنای آزادی خواه برگرفته شده است. لیبرال فردی است که به آزادی و اختیار و قدرت انتخاب انسانها اعتقاد دارد لیبرالیسم ایدولوژی غرب صنعتی است.
زمینه های شکل گیری لیبرالیسم:
برخی سقراط را از آن رو که به آزادی تحقیق و بیان و اعتقاد داشت و پیترآبلارد که بر عقل تأکید بسیار میکرد از لیبرالهای برجسته دوران باستان و قرون وسطی میدانند و در عصر جدید لیبرالهای دیگری نظیر دکارت و کانت میلتون افرادی بودند که در شکلگیری لیبرالیسم نقش داشتند.
مبانی ارزشهای لیبرالیسم:
1. فردگرایی 2. آزادی 3. عقلگرایی 4. عدالت و برابری حقوق انسانها 5. تساهل
1. فردگرایی
یکی از مبانی لیبرالیسم فردگرایی و یا برتر برگروه اجتماعی میباشد که براساس آن با فرد همچون وسیله برای پیشبرد منافع دیگران استفاده کرد و در مقابل تفکری به نام نیودالیسم که در آن افراد بصورت گروههای اجتماعی بودند قرار دارد.
2. آزادی
از دیدگاه لیبرالیسم که معتقدند زندگی بدون آزادی ارزش زیستن ندارد ولی با آزادی نامحدود انسان مخالفند چون فرد حق آسیب زدن به دیگران را خواهد داشت.
3. عقلگرایی
از دیدگاه لیبرالیسم انسان با عقل خود می تواند بهترین منافع خود را بشناسد و نیازی به راهنمایی و هدایت از طریق وحی ندارد و تاکید بر جدایی دین از دولت و سیاست دارد.
4. عدالت و برابری حقوق انسانها
از نظر لیبرالها همه افراد از حقوق و احترام یکسان برخوردارند و در برابر قانون برابرند و کسب ثروت و دارایی از طریق پشتکار و بکارگیری قابلیت فردی میسر میشود.
5. تساهل
به معنای مدارا- آرمانی اخلاقی و اصلی اجتماعی است و به مردم اجازه می دهد که به طریقی سخن بگوید و
عمل کنند که مطلوب ما نباشد و لیبرالیسم از این موضوع دفاع میکنند. لیبرالها اغلب این جمله معروف وُلتِر را تکرار کرده اند که من از آنچه تو میگویی بیزارم اما تا پای مرگ از حق تو برای گفتن آن دفاع میکنم.
نقد و بررسی:
لیبرالها معتقدند که آزادی به معنای رها شدن فرد به حال خود است تا فارغ از مداخله دیگران به دلخواه خویش عمل کند که این معنا از آزادی جنبه منفی دارد. انسان دارای 2 دسته تمایلات است. یکی خواسته هایی که برخاسته از تمایلات نفسانی و حیوانی اوست که با حیوانات مشترک است و دیگری خواسته های مترقی و عالی که مربوط به جنبه های انسانی اوست.
حضرت علی می فرماید: «هر بنده شهوت از بنده مالک و ارباب ذلیل تر است»
پیامبر اسلام میفرماید: «مبارزه با تمایلات نفسانی جهاد اکبر است که مهمتر از مبارزه با دشمنان بیرونی انسان است که جهاد اصغر است».
تعریف اسلام
در لغت به معنای تسلیم شدن و گردن نهادن است. قرآن کریم دینی را که مردم را به آن دعوت می کند، اسلام نامیده است. که برنامه کلی آن تسلیم شدن در برابر احکام الهی است. حضرت ابراهیم اولین کسی است که دین را اسلام و پیروان آن را مسلمان نامید. بی گمان دین در نزد خداوند همان اسلام است که در طول تاریخ به صورت شریعت های متفاوت جلوه گر شده است.
اما در اصطلاح، (قرآن و سیره حضرت محمد و امامان) اسلام آخرین و کاملترین شریعتی است که خداوند برای هدایت همه انسانها تا به ابد، نازل فرموده است. قوانین چنین آیینی، مطابق فطرت و عقل آدمی و نیز پاسخگوی همه نیازهای فردی و اجتماعی و هدایتی انسان است. بیشک انسانها با پیروی از دستورهای چنین آیینی است که میتوانند به کمال معنوی و مادی و سعادت دنیا و آخرت خود نایل گردند.
قرآن و سنت
قرآن: قرآن هدیه و رحمت داروی شفابخشی است که خداوند از سر لطف به انسان ها ارزانی داشته است. در گستره تمدن و فرهنگ دینی انسان هیچ کتاب آسمانی به اندازه قرآن، عصمت، صحت، صلابت، اتقان و اعتبار تاریخی و حقانیت ندارد. این کتاب را خداوند عزیز و مهربان برای هدایت مردم نازل کرده و خود نیز نگهبان آن است تا از هرگونه تحریف و دستبردی مصون بماند، با اینکه ظواهر قرآن روشن و آشکار است چنان نیست که از تفسیر بی نیاز باشد. به دیگر سخن قرآن قول ثقیل است یعنی هرچند زبان آن عقلایی و واژگانش عربی مبین، اما بدین معنا نیست که بهره همگان از این کتاب الهی یکسان باشد چنانچه از امام حسین و امام صادق نقل شده است:
خداوند معارف خود را به چهار گونه بیان فرموده: به صورت عبارت و لفظ صریح، اشاره لطایف و حقایق عبارت برای فهم توده مردم است؛ اشاراتش برای خواص و لطایف آن برای اولیا و حقایق آن برای انبیای الهی. نتیجه آنکه قرآن ظاهرو عمقی دارد، از این رو کلام خدا را نباید در سطح کلام بشری خلاصه کرد. عمق همواره از ظاهر میگذرد از این رو هرگز نباید ظاهر آن فدای عمق و عمق آن فدای ظاهر شود. بنابراین استنباط معارف و معانی از دو سطح آن، کار مفسران آگاه و صاحب صلاحیت های آفاقی و انفسی است، خداوند بیان و تبین قرآن را بر عهده پیامبر و سپس امامان معصوم نهاده است و امامان نیز این وظیفه مهم را بر دوش عالمان و مفسران متعهد و پرهیزگار قرار داده اند، قرآن معجزه جاویدان پیامبر اسلام است که برای همیشه، کتاب هدایت انسان ها باقی خواهد ماند، این کتاب نبوت پیامبر را نیز ثابت میکند. دشمنان اسلام در طی پانزده قرنی که از پیدایش این آیین میگذرد، برای ضربه زدن به اسلام از هیچ تلاشی فروگذار نکردند، اما هرگز نتوانستند از پس مقابله با قرآن برآیند. قرآن بر تمامی معجزات پیامبران پیشین نیز برتری دارد. چرا که همگام با زمان پیش می رود، قرآن به گونه ای نیست که مانند معجزات انبیای دیگر در برابر افرادی اندک شمار و در زمانی خاص به وقوع پیوسته باشد، بلکه این معجزه همواره در اختیار مردم است. پیامبر اسلام که آخرین پیامبر الهی و رسالت دائمی دارد باید معجزه او نیز دائمی و جاویدان باشد که چنین است.
ابعاد اعجاز قرآن
یک. فصاحت و بلاغت:
قرآن به زبان عربی نازل شده ولی با این تفاوت که ساختار و عبارات آن شیواترین و رساترین وجه است. قرآن را نه میتوانیم نثر بدانیم و نه شعر زیرا آهنگی زیباتر از شعر و بیانی سادهتر از نثر دارد. فصاحت قرآن به شیوایی و زیبایی الفاظ آن برمیگردد و بلاغت آن بگونهای است که به بهترین شیوه معانی خود را به مخاطب میرساند چنان که تا کنون هیچ کس نتوانسته به معارضه با قرآن بپردازد.
دو. اعجاز قرآن از نظر معارف الهی:
قرآن دارای عمیقترین معارف و علمهاست بطوری که هرچه علم بشر رو به پیشرفت میرود حقانیت و اسرار معارف قرآن بیشتر نمایان میشود و وجود این معارف در قرآن نشانهی این است که منشایی از وحی دارد بخصوص آنکه همه این معارف از فردی امی بیان شده است. در آیه 29 سوره عنکبوت در همین باره داریم: و تو هیچ کتابی را پیش از این نمیخواندی و با دست راست خود کتابی نمینوشتی وگرنه باطل اندیشان قطعا به شک میافتادند.
سه. اعجاز قرآن از نظر هماهنگی و عدم اختلاف در سبک و محتوا:
قرآن مجموعهای از آیاتی است که طی 23 سال در شرایط مختلف بر پیامبر نازل شده است ولی این امر دلیل بر ناهماهنگی و گسستگی مطالب آن نیست زیرا اگر پیامبر مطالب آن را از طرف خود و بدون ارتباط با وحی مطرح مینمود، طبعاً اختلاف و ناهماهنگی به چشم میخورد. در آیه 4 سوره نساء داریم: آیا در معانی قرآن نمیاندیشند؟ اگر از جانب غیر خدا بود قطعاً در آن اختلاف بسیاری مییافتند.
4. اعجاز قرآن از نظر اسرار آفرینش
قرآن کتابی علمی نیست که در آن قوانین علمی آمده باشد، بلکه اگر در آیات متعددی، از اسرار قوانین هستی، طبیعت و اجرام آسمانی پرده می دارد، به دلیل جنبه های تربیتی، اخلاقی و خدا شناسانه است؛ چرا که قرآن کتاب هدایت و تربیت انسان هاست که به تدریج با پیشرفت علم و کشف اسرار طبیعت، حقایق علمی آن آشکار میگردد.
حرکت زمین
در عصر نزول قرآن، نظریه حاکم بر جامعه علمی، نظریه زمین مرکزی ( زمین ثابت و خورشید به دور زمین در گردش ) بود؛ اما نظر قرآن مبنی بر حرکت وضعی و انتقالی کره زمین که مانند حرکت گاهواره، نرم و آرام است، بر خلاف آن میباشد. چرا که حرکت کوهها و ابرها در نتیجهی حرکت زمین است. حتی قرآن به حرکت منظومه شمسی و نیز ماه و خورشید اشاره دارد.
تلقیح نباتات به وسیله باد
از دیگر اسرار شگفت انگیزی که در قرآن بیان شده، نیازمندی برخی گیاهان به تلقیح یا گرده افشانی از طریق باد است؛ که میگوید: ما از هر چیزی جفت آفریدیم که این نر و مادگی نیز در گیاهان وجود دارد.
جاذبه عمومی
در آسمان، سیارات و ستاره های بسیاری هست که در مداری ثابت در حال حرکتاند. قرآن اشاره میکند که برافراشتن آسمان براساس ستونهای نامرئی است که طبق قانون نیوتن همان نیروهای جاذبه و دافعهای است که نگاه دارنده اجرام آسمانی میباشد. پس بر اساس آنچه که گفته شد، قرآن نمیتواند محصول افکار خود پیامبر باشد، بلکه وحی الهی است که برای هدایت انسانها بر پیامبر نازل شده است.
5. اعجاز قرآن از نظر خبرهای غیبی
در آیاتی از قرآن، به حوادثی از آینده که بعدها بدون هیچ کم و کاستی به وقوع پیوسته، اشاره شده است که عبارتند از :
ناتوانی انسان ها از معارضه با قرآن
پیامبر برای اثبات نبوت خود از جانب خدا، قرآن ( معجزه جاویدان ) را به مردم عرضه کرد و اعلام نمود که اگر انس و جن جمع شوند، نمیتوانند مانند آن را بیاورند که با گذشت 14 قرن از این خبر غیبی، هنوز آدمی نتوانسته سوره و یا حتی آیهای همانند قرآن بیاورد.
مصونیت قرآن از تحریف
کتابهای آسمانی پیامبران پیشین مانند تورات و انجیل تحریف شدهاند ولی قرآن تحریف نشده است و این معجزهی قرآن است و حکمت الهی نیز همین است که کتابی که باید تا ابد هدایتگر مردم باشد دست نخورده باشد تا رسالتش را به انجام رساند.
برخی از دلایل تحریف ناپذیری قرآن
1. تاریخ نشان میدهد که مسلمانان به آموزش، حفظ و کتابت قرآن عنایت ویژهای داشتند. در یک جنگ، شمار شهدایی که حافظ قرآن بودند به هفتاد نفر رسید و با این همه قاری و حافظ نمیتوان قرآن را تحریف کرد درغیر این صورت در تاریخ ثبت میشد و مسلمانان در برابر آن واکنش نشان میدادند.
2. خداوند خود در آیهای حفظ و صیانت قرآن را بر عهده گرفته است. سوره حجر (15) 9: بیتردید، ما این قرآن را به تدریج نازل کردهایم و قطعاً نگهبان آن خواهیم بود. سوره فصلت (41) 42: از پیش روی آن و از پشت سرش باطل به سویش نمیآید؛ وحی (نامه)ای است از حکیمی ستوده (صفات).
3. امام علی و سایر امامان نیز هیچگاه دربارهی تحریف قرآن سخنی نگفتهاند و همواره مردم را به تدبیر و عمل به قرآن میخوانند. اگر تحریفی در قرآن صورت میگرفت، امامان هرگز سکوت نمیکردند.
رابطه ی عقل و دین :
این رابطه یکی از مسائل مهم در حوزه ی دین پژوهی است و ما به دو دیدگاه اصلی در این رابطه می پردازیم : ایمامن گرایی و عقل گرایی. ایمان گرایان فعالیتهای عقلانی را در قلمروی ساحتِ دین کارآمد نمی دانند. عقل گرایان اعتقادات دینی را قابل ارزیابی با معیارهای عقلانی می دانند و به نوعی به سازگاری بین دین و عقل معتقدند. از دیدگاه اسلام عقل و دین دو موهبت الهی هستند که خداوند آن ها را به بشر ارزانی داشته که بشر بتواند با استفاده از این دو در کنار هم به سعادت جاودانه برسند . عقل ، دین را و دین نیز عقل را تأیید می کند.
عقل و جایگاه آن در شناخت دین :
جایگاه عقل:
عقل در لغت : به معنای منع و بازداشتن است و گاه به وسایلی که به نوعی بازدارندگی دارد ، عقل اطلاق می گردد و به قوه ای که انسان را از بیراهه باز می دارد ، عقل می گویند. عقل در اصطلاح : قوه ای است در انسان که اورا از سایر حیوانات متمایز می سازد و انسان به واسطه ی آن به تفکر و استدلال می پردازد.
تقسیمات عقل:
تقسیمات عقل به دو دسته است : «عقل نظری» و «عقل عملی» البته باید گفت ما دو نوع عقل نداریم ، بلکه یک عقل با دو کاربرد مختلف داریم. عقل نظری: به عقلی می گویند که در آن انسان احتیاج به انجام عمل خاصی ندارد و فقط باید درک کند که یک سری موضوعات در این جهان وجود دارد و متعلق به آن است مثلاً : «جهان متغییر» و «انسان موجودی وابسته» است. عقل عملی: عقلی است که جدا از درک کردن احتیاج به انجام عملی یا عدم انجام عمل دارد مانند : «خوبی عدالت» که باید رعایت و عملی شود و «بدی ظلم» که باید از آن پرهیز شود.
خاتمیت درقران
این موضوع خاتم بودن انبیا است. ولی در اصل ما بیشتر میخواهیم به معنی آن بپردازیم که اولین معنی آن همانطورکه در عامیانه فارسی استفاده می کنیم (ختم یعنی پایان دادن) است. که در کل همانطور که از آیات قرآن میفهمیم (پایان دهنده) معنی اصلی ان است. اما دومین معنی آن (زینت) است که از این رو یعنی خاتم انبیا به معنای زینت دهنده ی تمام پیامبران است نه پایان دهنده.
اما موضوع دوم بحث در تفاوت درکلمه ی نبی و رسول است:
نبی به کسی گفته می شود که ازطرف خدا به او وحی شود (از جهان غیب خبر داشته باشد) . اما رسول فقط به آن دسته از انبیا گفته می شود که افزون بر وحی و داشتن خبر از جهان غیب 3ویژگی را داشته باشد:
1) مامور باشد که آنچه به او وحی شده به مردم برساند.
2) شریعت جداگانه
3) دارای کتاب اسمانی
اما در خلاصه هر کسی که رسول هست نبی هم هست. ولی هر نبی رسول نیست. طبق روایتی از رسول گرامی ما 124 هزار نفر نبی داریم. ولی 313 نفر رسول داریم.
الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الاسلام دینا
طبق این آیه دین پیامبراسلام کامل است و خداوند دیگر نیازی نیست دین دیگری بفرستد.
در اخر رسالت پیامبر اسلام جهانی و همگانی است. که هم قرآن جاویدان است و هم خاتمیت پیامبر اسلام.
خاتمیت در روایات اسلامی
در روایات مختلف اسلامی از پیامبر و ائمه از جمله حدیث منزلت خداوند به صراحت، اتمام و اکمال نبوتش را با رسالت حضرت محمد(ص) موکداً عنوان کرد.
شبهات در مورد خاتمیت
1- در پیرو دیدگاه بعضی از فلاسفه در مورد خاتمیت باید گفت خاتمیت پایان دوره غریزی و پایان دوران ولایت شخصی نیست بلکه خداوند با ختم نبوت و کتاب قرآن بوسیله حضرت محمد(ص) حجت ظاهری را برای مردم به پایان رسانده و مردم مؤظفند با عقل و حجت باطنی به هدایت وحیانی دست یابد.
2- درست است که پیامبر ولایت شخصی داشت و آمرانه سخن میگفت ولی در 300 آیه از قرآن مردم به تفکر درباره ی استدلال این سخنان دعوت شدند و اجباری برای پذیرفتن بدون استدلال آنها نیست. و همچنین استدلال های سخنان پیامبر در خود سخنان بود. دیدگاه درست خاتمیت یعنی سخن بدون استدلال نپذیرفتن نه پایان ولایت شخصی. استدلال های قرآن متناسب است با فطرت آدمی. گزاره های قرآن یعنی یا مبتنی بر عقل یا هماهنگ با آنند. یعنی اگر موضوعی را عقل درک نکند باز می پذیرد.
3- ناسازگاری خاتمیت با مرجعیت علمی امامان معصوم: برخی ها بدلیل عصمت و حجیت و داشتن رتبه ی وحی سخنان پیامبر، خاتمیت را با مرجعیت علمی آنان جمع پذیر و سازگار نمی دانستند. مسلمین به مرجعیت و وثاقت و سنت پیامبر معتقدند. چنانکه قرآن می فرماید: آنچه در قرآن است برای مردم توضیح ده (نحل 416). همچنین پیامبر در حدیث ثقلین، اهل بیت و قرآن را هم طراز می شمارد. یعنی همان طوریکه قرآن بی اشتباه است، اهل بیت هم از هر گونه خطای فکری و عملی مبرایند. یا کسی که با تمسک به آن از ضلالت نجات می یابیم مثل کسانی که به کشتی نوح پناه آوردند، مصون از گناه و اشتباه است. در آیه ی تطهیر به این نکته که رجس از اهل بیت برداشته شد اشاره دارد. رجس یعنی پلیدی فکری و روحی. در نتیجه کسی که به حجت قرآن معتقد است سخنان پیامبر و ائمه را اینگونه تلقی می کند. پس بین خاتمیت و مرجعیت علمی امامان ارتباط مستقیم است.
مهمپذیری دین:
دین مجموعه تعالیمی است که خداوند برای هدایت بشر نازل فرموده که آخرین و کامل ترین آنها دین اسلام است .قرآن تنها کتاب روشن و هدایت گر مردم و تبیین گر هر چیزی است و برای همه قابل فهم است .برای درک قابل فهم بودن آن دو استدلال وجود دارد.
1- قرآن بیانگر همه معارف برای هدایت انسان بوده پس باید فهم پذیر و روشن باشد.
2- قرآن افرادی را که از شنیدن آیات و تدبر در آن روی می گردانند سخت سرزنش می کند، در این موضوع آیه ای است که معنی آن به شرح زیر است : و قطعا قرآن را برای پند آموزی آسان کردیم پس آیا پند گیرنده ای هست؟
روایتی از امام باقر در این زمینه وجود دارد که ایشان می فرماید که هر کسی گمان کند که قرآن کتاب مبهمی است خود را نابود کرده و با نظریه خویش دیگران را نیز به هلاکت می رساند. همچنین ظرفیت انسان ها را برای بهره مندی از معارف قرآن با یک دیگر فرق دارد.
روشمند بودن فهم دین
فهم دین روشنمند است یعنی برای آن که بتوان حکم اسلامی را از قرآن استخراج کرد یا تفسیر کرد باید منطق لازم فهم قرآن را رعایت کرد. برای تفسیر قرآن چند راه وجود دارد.
1- آگاهی از قواعد زبان عربی : جزء نخستین پایه از تفسیر قرآن است.
2- آگاهی از معانی الفاظ قرآن : از پایه های اساسی بوده و برای فهم معانی نباید به بعد زمان و معانی ارتکازی در ذهن اتکا گردد .
3- تفسیر قرآن به قرآن : چون قرآن بیانگر هر چیزی است پس بیانگر خود نیز است یعنی برای فهمیدن آیه ای که در آن ابهام است به آیه دیگر باید مراجعه کرد، در این باره امام علی می فرماید، برخی از آیات قرآن با برخی دیگر به سخن در آمده، معنای خود را می فهماند و بعضی از آن به بعضی دیگر گواهی می دهد.
4- مراجعه به احادیث صحیح : در اکثر آیات مطلقاتی وجود دارد که فقط آن کلمه ذکر شده و جزئیاتی در آن نیست و برای یافتن جزئیات باید به احادیث پیامبر و امامان معصوم مراجعه کرد، مثل نماز، روزه و زکات.
5- توجه به شان نزول آیات : قرآن در مدت 23 سال و در پی پرسش و رویدادی نازل شده است.
6- آگاهی از تاریخ، محیط نزول قرآن : باعث شناخت اوضاع زندگی مردم آن محیط در قبل و بعد از اسلام می شود.
7- شناخت آیات مکی و مدنی : آیاتی که قبل از هجرت پیامبر در مکه نازل شده و در مورد عقاید و معارف اسلامی است ، آیات مکی و آیاتی که بعد از هجرت پیامبر در مدینه نازل شده ، مدنی و در مورد طرح احکام است.
8- پرهیز از هر نوع پیش داوری : یک مفسر باید در محضر قرآن علم آموز و شاگرد باشد ، امروزه آفت تفسیر به رای و برخی تحت تاثیرهای پیشرفت های علوم تجربی و افکار و عقاید مخرب که از اتقان لازم برخوردار نیست دامن گیر جامعه اسلامی شده است.
یک جمع بندی کلی این است که تفسیر و فهم قرآن باید با عقل سازگار باشد.
معنای امامت و ولایت :
امام به معنای پیشوا و رهبر، ازریشه (ام) به معنای توجه نمودن است. چرا که مردم با قصد و توجه خاص به سراغ امام میروند. امام در اصطلاح متکلمان شیعه کسی است که، در مقام جانشین رسول خدا نسبت به همه ی امور دینی و دنیوی ، جامعه اسلامی، ریاست الهی عام و فراگیر دارد. امام باید دارای سه ویژگی باشد:
1. از جانب خدا نصب گردد.
2. دارای عصمت باشد.
3. نسبت به همه امور دینی‚علم لدنی و وسیع و گسترده داشته باشد.
متکلمان اهل سنت با تعریف متکلمان شیعه مخالفند و امامت را نصبی عادی و غیر الهی میدانند ، که با انتخاب مردم به فردی واگذار میشود.
دستاوردهای بحث در بابت امامت:
حکومت اسلامی و صحبت در باب آن یکی از ضروری ترین موضوع است. ویژگیهای این احکام یعنی امام و پیشوای جامعه اسلامی نیز جاودانه است. پس باید اینطور گفت که احکام شریعت به دست افرادی باشد که از جانب خدا مسؤلیت رهبری را دارند. به طور کلی هدف از مذاهب اسلامی به هم نزدیک شدن اندیشه ها و وحدت و....است بر اساس همین مسایل بود که شیخ دانشگاه الازهر مصر، شیخ محمود شلتوت پیروی از مذهب شیعه را برای اهل سنت جایز دانست.
نیاز به وجود امام:
نصب امامان بعد از پیامبر بر اساس دلایل زیر قابل توجیه است:
به طور کلی میتوان گفت که پیامبر طول نبوتش فرصت نیافت که تمام جزییات احکام الهی و تفصیل آن بپردازد. پس از پیامبر فرقه های مختلفی یکی مثل :اشاعره بوجود آمد که هریک عقاید خود را داشتند. بعد از پیامبر جاعلان زیادی وارد میدان شدند و مسلمانان سست ایمان هم به جمع آنها پرداختند. عدهای از افراد و منافقان به کار جعل حدیث میپرداختند. به خاطر همین مسئله امیرالمومنین درباره ی منافقانی که در لباس صحابی پیامبر جعل حدیث می کردند و میفرمایند: اگر مردم یک چنین افرادی را میشناختند که آنان منافق و دروغگو هستند هرگز آن ها را تصدیق نکرده و سخن آنها قبول نمیکردند ولی مردم فریب صحابی بودن آنها را خورده و با خود میگویند که اینان پیامبر را دیدهاند و حقایقی از او شنیده و اخذ کردهاند و هرگز سخنی برخلاف حقیقت نمیگویند در صورتی که از وضع و حال این دسته آگاهی ندارند.
مرحوم علامه امینی در کتاب الغدیر با مراجعه به کتابهای رجالی اهل سنت، نام و ویژگیهای 700 نفر از جاعلان حدیث را بیان میکنند پس برای حفظ اسلام از خطرات و جلوگیری از زشتنمایی سیمای نورانی اسلام و این که اسلام را دینی بد جلوه دهند، امامانی معصوم باید وجود داشته باشند تا آنان را معیاری برای شناسایی حق از باطل قرار داد. در روایات اسلامی به وجود این حجت پس از رحلت پیامبر اشاره شده است. برای مثال امام صادق در روایاتی میفرمایند:
«زمین خالی از پیشوا نمیباشد تا اگر افراد با ایمان مطلبی را در زمین افزودند آن را رد کند و اگر کم کردند آن را تکمیل نماید»
«خداوند زمین را از حجت خالی نمیگذارد، زیرا در غیر این صورت حق از باطل شناسایی نمیشود»
شخصی به نام هشام بن حکم متکلم بزرگ و شاگرد برجسته امام صادق نیز در دو مناظره وجود امام را پس از رحلت پیامبر ضروری میداند او در مناظره مفصلی با دانشمندی شامی درباره مسئله رهبری چنین استدلال میکند:
- آیا خداوند پس از درگذشت پیامبر برای رفع هر نوع اختلاف در میان مسلمانان، دلیل و حجتی فرا راه آنها قرار داده است یا نه؟ آری قرآن و احادیث پیامبر برای رفع اختلاف کافی است.
- اگر قرآن و احادیث برای رفع اختلاف کافی است، چرا من و شما باهم اختلاف داریم، درحالی که هر دو شاخه یک تنه و عضو یک درختیم؟ چرا هر کدام مسیری را انتخاب نمودهایم که برخلاف مسیر دیگری است؟
همچنین هشام بن حکم در بحث گستردهای با عمروبن عبید، پیشوای معتزله در بصره، به فایده معنوی وجود امام به گونهای دلپذیر اشاره میکند:
هشام: آیا چشم داری؟ عمرو: بلی
با آن چه میکنی؟ رنگها را میبینم
گوش داری؟ آری
با آن چه میکنی؟ با آن صداها را میشنوم
وی سپس از وجود حواس دیگر مانند بویایی و ذائقه و لامسه و اعضایی از قبیل دست و پا و نقش آنها در وجود انسان پرسید از عمرو و نیز پاسخهای صحیح شنید. سپس افزود: عقل هم داری؟ وی در پاسخ گفت: آری، هشام گفت: نقش عقل در انسان چیست؟ وی گفت به وسیله عقل آنچه بر اعضای بدنم میگذرد تمیز میدهم. هشام گفت نقش دیگر آن در بدن چیست؟ عمرو گفت: هرگاه یکی از حواس در ادراک خود خطا یا تردید نماید به عقل وجوع میکند و تردید را از بین میبرد. ( یعنی خداوند چراغی برای انسان قرار داده تا به وسیله آن بتواند راه خوب را از راه بد تشخیص دهد و این چراغ هدایت، عقل است. زمانی که انسان در ادراک یا در کارهای خود دچار خطا یا اشتباه میشود، هنگامی که به عقل رجوع میکند میتواند تشخیص دهد این کار که انجام داده است درست است یا نه)
در این هنگام هشام نتیجه گرفت خداوندی که برای از بین بردن تردید حواس و اعضای من چنین پناهگاهی را آفریده ممکن است یک جامعهی انسانی را با تمام مشکلات و خطراتی که برای آن جامعه قرار دارد، بدون پیشوا رها کند، یا پیشوایی را برای آنان تعیین نکند تا تردید و حیرت و خطای آنها را برطرف کند.
ادله نصب و عصمت امامان:
با توجه به اینکه پیامبر در روزی که برای اولین بار در میان خویشان نزدیک خود نبوت خویش را اعلام نمودند، حضرت علی (ع) را نیز به عنوان اولین وصی اسلام معین کردند، به این نتیجه می رسیم که نبوت و امامت جا نشدنی هستند و همواره امامت مکمل برنامه رسالت است.
وقتی امام به ساعلی انگشترخود را بخشید پیغمبر از خداوند درخواست وزیری از بیت خود خواست. آیه ای از طرف خداوند آمد که ولی ای به معنای دوست و یاور خواهد امد که هر کسی خدا و پیامبر و کسانی را که ایمان آوردهاند ولی خود بداند پیروز است چرا که حرب خدا همان پیروزمندانند. مومنان همگی دوست و ناصر یکدیگرند.
پیغمبر در آخرین سال عمر بعد از مراسم حج فرمود: از طرف خداوند ماموریتی دارم که پیام مهمی را به شما برسانم و اگر چنین نکنم رسالت را انچام ندادهام و آنگاه گفت: من به زودی دعوت خدا را لبیک خواهم گفت درباره من چه میگویید؟
گفتند: گواهی میدهم تو آیین خدا را به ما ابلاغ کردی و در هدایت ما تلاش کردی خداوند به تو جزای خیر دهد.
دو جانشین گرانبهای پیامبر یکی کتاب خدا و دیگری عترت من است و این دو از یکدیگر جدا نمیشود تا این که در روز قیامت در کنار حوض به من درآیند.
حدیث غدیر از احادیث متواتر است و مقصود از مولی بودن پیامبر و علی این است که:
1. در ماجرای غدیر، پیامبر و کاروان در سرزمین بی آب و علف و گرم بودند در این وضعیت پیامبر باید سخنی که در هدایت امت سرنوشت ساز داشته باشد می گفت .
2. پیامبر بیش از طرح ولایت علی)ع( از اصول سه گانه توحید ،نبوت ،معاد سخن گفت و پیام الهی را ابلاغ نمود .
3. از نزدیک بودن رحلت خویش سخن گفت.
4. پیامبر از مولویت و اولویت خود سخن به میان آورد و فرمود خدا مولای من است و من مولای مومنان، این گواه آن است که مولی بودن علی)ع( از سنخ همان مولویت و اولویت به پیامبر اکرم بوده است.
5. پیامبر از حاضران خواست تا پیام الهی را به گوش غایبان برسانند.
تاریخ اسلام نشان می دهد دشمنان پیامبر برای خاموش کردن دعوت الهی از کلیدهای گوناگونی از متهم کردن پیامبر به سحر و جادو تا تصمیم به قتل در بستر دست زدند. اما پیامبر با تعیین جانشینی با کفایت امید مخالفان را به یاس مبدل ساخت.
دلایل روایی:
حدیث منزلت:
پیامبر اسلام در موارد مختلف منزلت و مقام علی (ع) نسبت به خود را همان منزلت و مقام هارون نسبت به موسی داشته و تنها یکی از مقامات هارون یعنی نبوت را از علی (ع) سلب کرده است بر اساس حدیث منزلت، علی (ع) تمام مقام های هارون را جز نبوت داراست . به نص قرآن کریم هارون مقام نبوت، وزارت و جانشینی و خلافت حضرت موسی (ع) را داشت بنابراین یکی از مقام های هارون جانشینی بود براین اساس بر مسلمانان نیز لازم است پس از پیامبر از علی (ع) پیروی نمایند.
حدیث سفینه : پیامبر اسلام در روایتی اهل بیت خود را به کشتی نوح مانند کرده است، اهل بیت پیامبر مانند کشتی نوح یگانه پناهگاه در راه نجاتند از این روی هرکه از آن ها پیروی نکند گمراه خواهد شد.
امامان 12 گانه : پیامبر (ص) تنها به نصب علی (ع) به امامان دوازده گانه ای پس از خود خبر داد که عزت دین به مدد آن ها تحقق خواهد پذیرفت.
حدیث دیگر : همواره این دین قدرتمند و شکست ناپذیر خواهد بود تا 12 خلیفه بر آن حکومت کنند بی گمان این 12 خلیفه و جانشین پیامبر تنها امامان شیعه اند زیرا خلفای نخستین 4 نفر بودند و حاکمان بنی امیه نیز 14 نفر که آن ها بجز عمربن عبدالعزیز مرتکب ظلم و ستم های آشکار شدند ، از سویی شمار حاکمان بنی عباس 37 نفر بودند که آن ها نیز مایه ی سرافکندگی اسلام بودند.
عصمت امامان:
یکی دیگر از ویژگی های امامان عصمت یا مصونیت از خطا و گناه می باشد . عصمت مساوی با نبوت نیست وچه بسا افرادی که مقام عصمت دارا هستند ، مانند حضرت مریم و حضرت فاطمه زهرا ولی پیامبر نیستند.
دلایل عصمت:
بر این اساس که امامت یک منصب الهی است خداوند اطاعت مطلق از امامان را لازم شمرده و آن را همسنگ با اطاعت از خود و پیامبر دانسته است، به تعبیر دیگر، امامت عهدی است الهی و عهد الهی به ظالمان نمیرسد.
دلایل عصمت
1- بر این اساس امامت یک منصب و عهد الهی است و اطاعت مطلق از امامان همانند و برابر اطاعت از خداوند سبحان و پیامبر است و به دلیل اینکه ظلم نوعی شرکت تلقی می شود، امات با عصمت همراه است.
2- براساس آیه تطهیر، عصمت اهل بیت بصورت تکوینی و به ارائه الهی تحقق یافته است. اراده تکوینی تطهیر، مختص آنان و حتمی بوده، مانع اختیار نیست و این موهبت به واسطه علم، آگاهی و ایمان قوی به ایشان داده شده است و آنچه برای دیگران اتفاق می افتد به صورت تشریعی است و ممکن است به خاطر گناه و نافرمانی اتفاق نیافتد.
3- براساس حدیث ثقلین، اهل بیت همسنگ با قرآن هستند و برای جلوگیری از گراهی تمسک به آنان لازم است.
4- در حدیث کشتی نوح از زبان پیامبر مثل اهل بیت من مانند کشتی نوح است و پیروی و اطاعت از آن تنها راه نجات و رستگاری است و عصمت لازمه وجود کسانی است که مایه هدایت هستند.
محبت اهل بیت
یکی از ضروریات دین است و خداوند سبحان در قرآن و پیامبر در احادیث متواتر دوستی و مودت آنان را لازم دانسته اند و در واقع به واسطه خوبی و نیکی اساس آنها، دوستی با آنها برابر با دوستی با خوبی و نیکی است و بازتاب مودت اهل بیت پیروی از عمل آنهاست.
مهدویت:
از دیدگاه شیعه امامان معصوم 12 نفرند. اولینشان امام علی و آخرینشان حضرت ولی عصر عج است و روزی به اذن خدا ظهور نموده و جهان را از عدل و داد پر خواهد کرد.
امام دوازدهم فرزند امام حسن عسکری در پانزدهم شعبان سال 255 ه.ق در شهر سامرا به دنیا آمد. نام و کنیه ایشان همنام پیامبر بوده و القاب حجت، مهدی، قائم برای ایشان ذکر شده است. غیبت صغری از سال 212 یعنی با شهادت امام یازدهم آغاز شد و تا سال329 ه.ق و غیبت کبری از آن سال تاکنون ادامه دارد. نواب ایشان عثمان بن سعید، محمدبن عثمان، حسین بن نوح نوبختی و علی بن محمد سمری، و در دوران غیبت کبری شیعیان برای امور شرعی و حکومتی خود باید به نایبان عام حضرت یعنی فقیهان آگاه و عادل مراجعه نمایند. ظهور ایشان حتمی است حتی اگر 1 روز از عمر دنیا باقی مانده باشد.
قرآن و غیبت :
از دیدگاه قرآن اولیای الهی بر دو دسته اند: ولی ظاهر که مردم او را می شناسند و ولی غایب که از نظرها پنهان است هر چند او در میان آنهاست. قرآن در آیه ای به هر دو دسته اشاره می کند. حضرت ولی عصر ولی ناشناخته ایست که مایه ی برکات بسیاری برای امت است، بلکه وی بر پایه روایات همانند خورشید در پس ابر است که دیدگان آن را نمی بینند اما به اهل زمین روشنایی و گرمی می بخشد .
راز غیبت :
غیبت حضرت ولی عصر (عج) یکی از رازهای الهی است .غیبت موقت در امتهای گذشته نیز سابقه داشته است به عنوان مثال حضرت مسیح و حضرت یونس (ع) خداوند امام زمان (عج) را برای تحقق عدل فراگیر و به اهتزاز درآوردن پرچم توحید در سراسر جهان در نظر گرفته است .این ظهور نیازمند آمادگی روحی و شکوفایی عقل و دانش بشری است و اگر آن حضرت بیش از فراهم شدن مقدمات ظهور کند مانند دیگر حجتها بیش از انجام وظیفه خود دیده از جهان خواهد بست .
طول عمر حضرت مهدی (عج): حضرت مهدی در سال 255 هجری قمری دیده به جهان گشود و از عمر شریف ایشان به اذن خداوند متعال بیش از 11 قرن میگذرد. از نمونه های قرآنی عمر طولانی میتوان به عمر حضرت نوح که نهصد و پنجاه سال بود اشاره نمود. از لحاظ علمی نیز اگر انسان از برخی عوامل مانند سوء تغذیه اضطراب های روحی روانی پرهیز نماید عمر بسیار طولانی تر از عمر معمول خواهد داشت.
هنگام ظهور حضرت مهدی(عج)
از رازهای خداوندی است که فقط خدا به آن عالم است البته در روایات نشانه هایی کلی برای ظهور حضرت بیان شده که به دو دسته نشانه های حتمی وغیر حتمی تقسیم میشوند. معنای انتظار: در لغت به معنای چشم به راه بودن است. در انتظار نوعی کوشش و عمل وجود دارد انتظار از سنخ عمل شمرده شده و نه خمودگی و انفعال و وظیفه مسلمانان عبارتند از خود سازی و دگرسازی و بنای جامعه نمونه.
سیمای جامعه انسانی در عصر ظهور:
در عصر ظهور، عدل و قسط در همه ارکان جامعه وجود دارد و برخی از مصادیق آن عبارتند از:
1- تکامل و اعتلای عقلانیت
2- بسط و کمال علم و معرفت و حکمت
3- تحقق وحدت و صمیمیت
4- توسعه دیانت و منویت
5- تکامل اخلاق
6- زوال تبعیض و گسترش رفاه عمومی
7- تحقق آزادی
8- گسترش صلح جهانی
9- تحقق عدالت فراگیر جهانی
10- وفور نعمت و باروری و بازدهی منابع
11- گسترش امنیت
12- ارتقای سطح معیشت و ریشهکن شدن فقر
13- توسعه آبادانی
14- ارتقای صنعت و فنآوری
15- صیانت و سلامت محیط زیست
16- تحقق رضایتمندی مردم
17- افول دولتهای باطل
- ۹۳/۰۲/۰۶